*****به خود بنگريم، به اطرافمان، به خود بيانديشيم، به اطرافمان، توجيه‌گريها و فلسفه بافيها، شك و ترديدها، يأس و نااميديها را كنار بگذاريم، تصميم بگيريم، برخيزيم و حركت كنيم. هر جا كه هستيم، در هر سن و سالي، با هر عقيده و ديني... بياييم قبل از آنكه عالِم باشيم، دانشمند باشيم، مخترع و كاشف باشيم، تاجر و كاسب باشيم، كارگر و كارمند باشيم، سياستمدار و سياستگذار باشيم،...، انسان باشيم، انسان باشيم، انسان باشيم*****

یکشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۳

دوباره می سازمت وطن

شايد كمتر كسي باشد كه اين شعر « دوباره مي‌سازمت، وطن» شاعره توانمند بانو سيمين بهبهاني را نشنيده باشد.

اين شعر گر چه برگرفته از حس وطن‌پرستي و دغدغه‌هاي متعددي است كه بانو بهبهاني داشته و دارد و اين مهم در اكثر اشعارش هويداست، اما با كمال احترام به شاعره ارزشمند ايران- بانو بهبهاني- بايد عرض كرد كه: ساختن وطن با خشت جان ممكن نيست بلكه با شعور، درك اجتماعي – سياسي و استفاده از علم امكان پذير است.

بدهي است اين گونه اشعار كه مايه‌أي حماسي دارند، هميشه در جامعه‌ي ايراني مورد استقبال قرار گرفته و مي‌گيرد. در اين رفتار هيچ اشكالي نيست. اشكال آن زمان پديد مي‌آيد كه ما ايرانيان در خواسته‌هاي خود به شعار و غلوگويي مي‌پردازيم و به جاي پيروي از شعور به شعار پناه مي‌بريم.

ما ايرانيان اگثرا در هرچيز مصرف كننده‌ هستيم. از توليدات صنعتي بگيريد تا فكر كردن. ما عادت به فكر كردن نداريم و هميشه كاري مي‌كنيم تا ديگران بجاي ما فكر كنند. در طول تاريخ؛ از اين قسمت، ضربه‌هاي فراواني خورده‌ايم. بخصوص در امر حكومت.

به اين گوشه‌أي از تاريخ ايران توجه كنيد. زرتشت پيامبر ايران باستان، سالها مردم را ارشاد كرد و سعي نمود تا آنان را به نيك انديشي و نيك كرداري و نيك گفتاري راهنمايي كند. اما از تبليغ خود طرفي نبست و كسي به حرفهايش گوش فرا نداد و مورد توهين و ستم نيز واقع شد. اما. اما همين مردم، تا پادشاه به زرتشت ايمان آورد بدون جروبحث، ايمان آوردند و شدند زرتشتي.

به همين راحتي

اكنون ما با مردم دوران زرتشت هيچ فرقي نكرديم. هركس در بالا نشست و گفت خوب است؛ همه مي‌گويم خوب است!!. اگر گفت بد است همه مي‌گويم بد است!! و… تا روزي كه اين رفتارمان را تغيير ندهيم هميشه دچار مشكل خواهيم بود و نه‌تنها وطن را نخواهيم ساخت، بلكه با خشت جان خود سكوي قدرتي براي ديگران بنا خواهيم كرد تا با استخوانهاي ما عمود و سقف خيمه‌ي قدرت خود را مستحكم كنند. كاري كه تا كنون كرده‌ايم.

ما ملتي هستيم كه معايب بسيار داريم ولي هيچگاه به آن فكر نمي‌كنيم. هرگاه پذيرفتيم كه اين معايب را داريم و در صدد رفع آنها برآمديم خواهيم ديد كه به بسياري از آن چيزهايي كه ديگر ملل دارايش هستند خواهيم رسيد.

ما ملتي شخصيت پرست و بت تراشيم. هركداممان خود را مي‌پرستيم و از اين روست كه انتقادپذير نيستيم ولي انتقاد كننده‌ي خوبي مي‌باشيم. حاكمان نيز پرورش يافته‌ي اين فرهنگ شخصيت پرست هستند به همين خاطر حاضر به شنيدن انتقاد نيستند. اگر مي‌خواهيم حاكماني دمكرات داشته باشيم، مي‌بايست ابتداء خود دمكراسي را بياموزيم؛ زيرا بسياريمان در محيط خود، ديكتاتوراني كوچكيم.

خواننده عزيز؛ اكنون كه اين نوشتار را مي‌خواني؛ به حالت خود توجه كن. اگر از اين گفتار به فكر فرو رفتي، مطمئن باش كه چشمت به سوي واقعيات درونيت گشوده شده. و اگر عصبي شده‌أي و اين گفتار را توهين به ملت ايران مي‌داني، بايد به خود آيي و چشمت را بسوي واقعيت باز كني، چرا كه تو نيز دچار خودپرستي هستي.

شنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۳

انديشه‌أي كه عدم توجه به آن جهاني را به آشوب كشيد

افراط‌گرايي اسلامي، كه به اشتباه بنيادگرايي اسلامي خوانده مي‌شود؛ يكي از مشكلاتي مي‌باشد كه مدتي است جهان را دچار رعب و وحشت كرده و انسانهاي بيشماري را به كام مرگ كشانده است. بسياري ظهور اين نوع افراط‌گرايي را عمل‌كرد كشورهاي غربي در مقابل كشورهاي اسلامي عنوان مي‌كنند و معتقدند كه رفتار استثمار‌گرايانه و تحقيرانه‌ي كشور‌هاي غربي منشاء بوجود آمدن اين نوع تروريسم ويا به تعبير پيروان اسلام افراطي «مقاومت» بوده است.

اما اگر دقيقتر به مسئله نگاه كنيم، متوجه مي‌شويم كه پيروان افراط‌گرايي اسلامي، داراي انديشه‌أي خشك و غير‌منعطف مي‌باشند كه جز خود و همراهان و همفكرانشان، ديگران را به هيچ عنوان محق ندانسته و براي جان، مال و ناموس آنان ارزشي قايل نيستند.

اين انديشه و تفكر كه در ابتداء با ظهور در كشور عربستان به عنوان سلفي‌گري يا وهابيت متداول گرديد به مرور به ديگر كشورهاي مسلمان سني مذهب با كمكهاي دولت سعودي رواج پيدا كرد و اين در حال بود كه همگان از خطر اين تفكر بي‌اطلاع بودند.

چهره‌ي واقعي سلفي‌گري در دوران حكومت طالبان در افغانستان به خوبي نمايان شد و خرابي و كشته‌هاي بسياري را بر جاي گذاشت. اما اكثر كشورها در مقابل جناياتي كه در آن كشور به وقوع مي‌پيوست چشم خود را بسته بودند و تا زماني كه امنيت كشورها از سوي اين نوع مسلمانان به خطر نيفتاد دست به هيچ اقدامي جدي نزدند.

از يازدهم سپتامبر به بعد بود كه بسياري از كشورها به بزرگي خطرات اين انديشه پي بردند اما براي مقابله با آن بسيار دير شده بود.

اكنون كشورهاي عربي، بخصوص كشور عربستان كه خود يكي از مهمترين مروجين انديشه‌ي سلفي بودند، گرفتار ماري شده‌اند كه در آستين پرورانده‌اند و رهايي از اين معضل براي آنان بسيار دشوار گرديده.

چندي پيش مطلبي از مفتي عربستان سعودي توسط يكي از دوستان بدستم رسيد كه اگر انديشمندان پيشتر به اين نوع مطالب توجه لازم را مبذول كرده بودند، اكنون جهان شاهد صحنه‌هايي دلخراش نبود.
عنوان مطلب «نواقض الاسلام» است كه به معني «شكلهاي مخالفت با اسلام» مي‌باشد. چنانچه قرار باشد به اين فتواي مفتي عربستان عمل شود بايد اكثر انسانهاي ساكن روي زمين اعم از مسلمان و غير مسلمان را از دم تيغ گذراند، زيرا هركس غير از نظر ايشان عمل كند و عقيده‌اي داشته باشد خونش هدر است. از اين نوع انديشه، متاسفانه به شكل شيعي آن نيز دارد نمو مي‌كند و اگر انديشمندان هر‌ چه زودتر علاجي براي آن پيدا نكنند، جهان شاهد افراطگرايي اسلامي از نوع شيعي آن خواهد بود.

ترجمه‌ي فتوي را بخوانيد و خود قضاوت كنيد

الحمد لله رب العالمين، والعاقبة للمتقين، وصلى الله وسلم على عبده ورسوله نبينا محمد، وعلى آله وأصحابه ومن تبعهم بإحسان أما بعد:
اي برادر و خواهر مسلمان بدان كه خداوند تبارك و تعالي بر تمامي بندگان خود دخول در دين مبين اسلام و تمسك و پايداري به آئين آنرا واجب كرده است و از مخالفت با آن بر حـذر داشته است، پيامبري بنام محمد براي دعوت مردم به اين ديـن مبين بسوي آنان مبعوث فرموده است، پس هر كس اطاعت اين پيامبر را بكند از هدايـت شـدگان است، و هـركس معصيت و نافرماني او را بكند از گمراهان است.
خداوند متعال در بسياري از آيه هاي قرآن مجيد مسلمانان را از ردت و برگشتن از دين و ساير انواع شرك و كفر بر حذر داشته است .

و علماي اسلام ـ رحمهم الله ـ در باب حكم مرتد ذكر كرده‌اند كه ممكن است مسلمان، مرتد و از دين خارج شود، آنهم با ارتكاب و انجام بعضي از اعمال كه آنرا «نـواقض» و «مخالفت با اسلام» ناميده‌اند.
و آن نواقض سبب مى‌شود جان و مال او حلال شده از دايره اسلام خارج گردد.

و شديدترين اين نواقض‌ها ده چيزاند كه علما و دانشمندان اسلام آنرا در كتابهاي خود ذكر كرده‌اند، و ما آنرا بطور مختصر براي شما برادران و خواهران مسلمان ذكر مى‌كنيم تا از آن مخالفتها و نواقض اسلام بر حذر باشيد، با مختصر توضيحي در بعضي از مخالفتها كه به دنبال آن ذكر خواهيم كرد.

نواقض اسلام
اول: شـرك آوردن در عبادت خـداي يكتا و براي او شريك قائل شدن .

خداوند مى فرمايد: (إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء(116). [النساء].

[خـداوند نمى بخشد كه به او شرك آورده شود، و جز آن را براي هركس كه بخواهد، مى آمرزد].

ومى فرمايد: (مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ(72). [المائدة].

[بى گمان كسى كه به خداوند شرك آورد، خداوند بهشت را بر او حرام مى گرداند و جايگاهش آتش (دوزخ) است، و ستمكاران ياوراني ندارند].

و از جمله شرك در عبادت خـداوند متعال دعا كردن مردگان و طلب مدد خواستن از آنهاست، و همچنين نذر كردن و ذبح و قرباني براي آنهاست.

دوم: كسيكه بين خود و بين خدا واسطه قرار دهد و از آن واسطه چيزي بخواهد(يعني دعاي خود را متوجه او سازد) و از او شفاعت بطلبد و بر او تـوكل كند، چنين اشخاصى اجماع علماء و دانشمندان اسلام بر كفر آنان است.

سـوم: كسيكه مشركان را كافر نداند، و يا اينكه در كفر آن مشركان شك و ترديد داشته باشد، و يا اينكه مذهب آن مشركان را صحيح بداند كافر است.

چهارم: كسيكه اعتقاد داشته باشد كه هدايت و دستورهاي غير رسـول اكرم كاملتر و بهتر است از هدايت و دستورهاي رسـول اكرم، و يا اينكه بگويد حكم و قضاوت غير رسول الله بهتر است از حكم و قضاوت پيامبر، مانند كسانيكه حُكْم و قضاوت طواغيت(قوانين رسمي كشوري) را كه غير شرعي باشد بر قوانين شرعي و ديني برتري مى دهند و اينها همه كافر مى‌باشند.

پنجم: كسيكه به چيزي از آنچه رسول الله براي امت اسلامي از هدايت بشري و قضاوت و حُكْم به قرآن و سنت آورده، بُغض ورزد، اگر چه به آن حكم عمل كند، در حاليكه از آن نفرت دارد، باز هم جزو كافران مى باشد.

خداوند متعال مى فرمايد: (ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ(9). [محمد].

[اين از آن است كه آنان آنچه را كه خدا نازل كرده است ناخوش داشتند، در نتيجه خداوند اعمالشان را تباه كرد].

ششم: هر كسيكه به چيزي از دين مبين اسلام مسخره و ريشخند كند، همان ديني كه رسـول الله آنرا از طرف بارى تعالي آورده، و يا از ثواب و نيكي و پاداش آن، و يا از جزا و عقاب و كيفر آن، كافر شود، و دليلش قول تبارك و تعالي است كه مى فـرمايد: (قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ(65)لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ(66). [التوبة].

[بگو: آيا بخدا و آيات او و رسولش ريشخند مى كرديد؟ عذر نياوريد، به راستي كه پس از ايمانتان كفر پيشه كرديد].

هفتم: سحر و جادوگري و آنچه شامل آن مى‌شود از قبيل طردستي بين دوستان و جلبِ آن براي ديگران و كسى كه آنرا انجام دهد، و يا از آن راضي شود كافر گردد و دليل قول تبارك و تعالي است كه مى‌فرمايد: (وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ(102). [البقرة].

[و(آن دو فرشته) به هيچ كسى (جادو) نمى‌آموختند مگر آنكه مى‌گفتند: ما تنها (مايه) آموزني هستيم، پس (با به كار گيري جادو) كافر مشو].

هشتم: پشتيبانى كـردن از مشركان و ياري كردن آنان بر ضد مسلمانان، و دليل آن قول بارى تعالي است كه مى فرمايد: (وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ(51). [المائدة].

(و هركس از شما آنانرا(يهود و نصارى) دوست گيرد، براستي كه خود از آنان است، بى گمان خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمى كند].

نهم: كسيكه معتقد باشد كه بعضى از مردم مى توانند از شريعت و دين محمد خارج شوند كافر مى‌باشد.
خـداوند تبارك و تعالي مى فرمايد: (وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(85). [آل عمران].

[و هركس دينى جز اسلام بجويد، هرگز از او پذيرفته نمى شود و او در آخرت از زيانكاران است].

دهم: روي گرداني و اعراض نمودن از دين خدا و نياموختن اسلام و عمل نكردن به آن.
و دليل آن خداوند مى فرمايد: (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ(22). [السجدة]

[و كيست ستمكارتر از كسى كه به آيات پروردگارش پند يابد آنگاه از آن روي بگرداند، بى گمان ما از گناهكاران انتقام خواهيم گرفت]

و در تمامي اين نواقض و مخالفتها بين اينكه انسان جـدي باشـد و يا اينكه شوخي كنـد و يا از انجام آن بترسد، هيچ فرقي وجود ندارد، مگر كسيكه مكره يعني مجبور شود به انجام آن عمل در حاليكه او راضى نيست.

و همه اينها از امور خطرناكي است كه ممكن است مردم در آن واقع گردند.

پس بر مسلمان لازم است از آنها بر حذر باشد و بترسد از اينكه در اين گناهان بيفتد و بايد از آن اجتناب و دوري ورزد.

ملاحظه شود:
در مخالفت و نواقض چهارم بعضي از مسائل وارد مى شود كه برايتان توضيح مى دهيم.

هركس اعتقاد داشته باشد كه قوانين وضعي و رسمي كشور كه مردم آنرا اختراع كرده اند و از ساختهء بشر است از دين مبين اسلام بهتر است يا اينكه بگويد دستور اسلام براي قرن بيستم غير قابل قبول است.

و يا اينكه بگويد شريعت الهى ـ دين اسلام ـ سبب خسارت و عدم پيشرفت، و سبب عقب ماندگي مسلمانان در قرن بيستم شده است يا اينكه بگويد دين اسـلام فقط واسطه و رابطه‌أي است بين خدا و بنده، و هيچ ربطي در ساير شؤون زندگي ندارد، پس كسيكه اين اعتقاد را داشته باشد نيز كافر است.

هركس معتقد باشـد كه بريدن دست دزد و سنگسار كردن زن يا مرد زنا كاري كه قبلاً ازدواج كرده و يا در حال حاضر متأهل است براي اين زمان غير قابل قبول است نيز كافر مى‌باشد.

هركس عقيـده داشته باشد كه حكم نمودن و قضاوت كردن در معاملات خريـد و فروش و حدود الهي بغير از حكم خداوند عز وجل جايز است كافر مى‌شود، اگر هم به اين عقيـده نباشد كه آن حكم از حكم خداوند بهتر است.

زيرا با اين عمل و اعتقاد آنچه بطور اجماع مسلمانان خداوند آنرا حـرام كرده، او آنرا حلال دانسته است، و كسي چيزي از آنچه خداوند حرام دانسته و حرمت آن واضح و آشكار باشد، مانند زناكاري و شرابخواري و رباخواري و قضاوت و حكم بغير از شريعت الهي آن شخص به اجماع مسلمانان كافر است.

بار الهي! ما از غضب و خشم و عقاب دردناك تو، به تو پناه مى بريم.

وصلى الله على عبده ورسـوله نبينا محمد وعلى آله وأصحابه وأتباعه بإحسان.

عبدالعزيز بن عبدالله بن باز
مفتي عام عربستان سعودي ورئيس كبار علماء
و رئيس دايرهء بحثهاي علمي و فتواي شرعي